با یک اکیپ از دوستان ستایش این سفر رو رفتیم و یک قسمت از سفر کنار ساحل نشسته بودیم و چای می خوردیم و دخترها هم کنار آب شن بازی می کردن تا اینکه هوس کردن با یکی از آهنگ های آرش برقصن و بقول خودشون دابسمش درست کنن. یکی از دخترها اومد و گفت میشه یک کدوم تون بیاین از ما فیلم بگیرین. همین موقع یکی از مامان ها رو کرد به سپهر و گفت سپهر جان میشه شما زحمت بکشی و خب سپهر هم که توی رودربایستی مونده بود پاشد رفت فیلم گرفت و وقتی برگشت دم گوش من گفت این سمی ترین حرکتی بوده که در طول عمرش دیده و تازه ازش فیلم هم گرفته
با اینکه اولین بار بود با این اکیپ سفر می رفتم ولی خیلی خوب بود و خوش گذشت و همگی ملاحصات یک سفر دسته جمعی رو رعایت می کردن به دخترها که خیییلی خوش گذشت و مطمئنم کلی خاطره ی خوب باهم ساختن
توی گروه خانوادگی مون ،ستایش هر روز کلی عکس از سفر می ذاشت و روز دوم دایی ممر جان توی گروه نوشت پریسا لطفا اون موبایل رو از دست دخترت بگیر که ما رو سرویس کرد. البته بماند که ماجون و داداش خارجی فورا مخالفت کردن و گفتن ستی بازم عکس بزار ولی سپهر یک بیگ لایک واسه دایی ممرش فرستاد و بعدم در گوش من گفت خداییش راست میگه و من حالم بد شد از بس ستی هی عکس گرفت و عکس فرستاد
بعضی از کارهای سپهر کپی دایی جونش هست ایشششش
سلام پریسا جون ، از قدیم گفتن حلالزاده به داییش می ره ...البته من فک میکنم همه مرد ای ایرانی همینن .داداش خارجی هم چون ایران نیستند صاحب ذوقن .....راستی سپهر جان جرات میکنه با خانوم آینده اش هم همین برخوردارو داشته باشه ؟
سلام شهرزاد عزیز
والا طفلی عروس آینده خیلی گناه داره
خب بچه حلال زاده قاعدتاً باید به داییش بره ای جونممم سپهر زنده باد دایی ممر
سپهر بعد فیلم برداری اون دابسمش ادم سابق نمیشه.مطمئنم

خدایی موندم،چطوری تحمل کرد این بچه
همیشه خوش باشی عزیزدلم
دایی ها،خیلی باحالن،چون با خواهرشون تعارف ندارن.
آره منم تعجب کردم که پاشد رفت فیلم گرفت
ولی قیافه اش دیدنی بود
سلااااااااااام وای سپهر و دایی ممرش خیلی با حالن یعنی قشنگ می تونم بفهمم ستایش چطور حرصشون می ده من و برادرام کوچیک بودیم عادت داشتم درست نقطه حساس فیلم و فوتبال برم جلو تلویزیون قر بدم مجبورشونم کنم نگاه کنن ای حرص می خوردن ای کیف می داد
سمیه جان اگر ستی همچین حرکتی انجام بده قطعا جنگ جهانی رخ میده و ستی جرات انجامش رو نداره
راستش منم جراتش رو ندارم
با فوتبال شوخی نداره اصلن
رسیدن بخیر
ولی به نظرم سپهرجان بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی شبیه داییش هست
قربونت
بله انگار روز به روز هم بیشتر شبیه میشه و اون رفتارهای حرص دربیار رو انجام میده
"سمی" واژه ای نوظهور ولی کاملا درخور و مناسب شرایط مذکور
همیشه به خوشی پریسا جون

فقط قیافه سپهر موقع فیلم گرفتن از دابسمش رو تصور میکنم
ممنون
اشکال نداره... بجاش زن اینده ی سپهر و زن دایی ممر ، دوستای خوبی با هم میشن
طفلی ها
دایی ممر خیلی خوش شانس هستن چه از فامیل چه از همسر! والا ! تو فامیل ما هیچ مرد یا زنی جرات نداره از این ابراز نظر های تند بکنه! طفلی همسرشون
البته که دایی ممر بابت همسر کلی شانس آورده و واقعا عروس جان خانوم خوب و مهربونی هست
ولی خودش هم با وجود همه ی این کارهاش جزو محبوب ترین های خانواده هست و همه دوستش دارن و وقتی توی جمع هست همه رو می خندونه و شاد می کنه
مثلن همین ستی که بیشترین ترکش ها رو از دایی ممر می خوره بازم عاشقش هست و تا من میگم بالای چشم دایی ات ابرو هست فورا ازش دفاع می کنه
بقول یک دوستی، مهره ی مار داره این پسر
عاشق این حرکات سمیم .یبار داشتم خودمو خودم با یه آهنگ می خوندم دیدم دخترم یه گوشه وایساده و با تاسف نگاهم می کنه. آخرشم گفت یعنی چی این حرکات!!!!
اصن توخونه ما هیشکی کودک درون یه مامان چهل ساله رودرک نمیکنه.
پ ن :راستی منم عاشق دایی ممرم.
دختر تو هم


اینجا فقط سپهر هست که از این نگاه های سرزنشگر داره