غلت میزنه و می چرخه سمت من، میگه صبح بخیر، تو هم بیدار شدی؟
+ آره مامان جان بیدارم
_ دیشب چندتا خواب خوب دیدم
+ چه عالی تعریف کن ببینم
_ خواب دیدم برام یک اسباب بازی جدید خریدی
می خندم و میگم حالا چی بود
+ شبیه اسلایم نرم و لطیف بود ولی اسلایم نبود بعدشم خواب دیدم بهار اومده
_ کدوم بهار ؟ منطورت فصل بهار هست
+ نه، بهار همونی که باباش مریض هست
_ اهان خب چی خواب دیدی
+ خواب دیدم اومده پیش من بعد باباش براش نامه داده که نقاشی صورت بهار رو کشیده و یک چیزی نوشته بود ولی یادم نیست... مامان حال باباش خوب میشه
بغضم رو فرو میدم و میگم اره خوب میشه
پ. ن: تازه از خواب بیدار شده بودم و طبق عادت تا بقیه بیدار بشن موبایلم رو برداشته بودم تا چک کنم ببینم توی این مدت خواب، دنیا چه خبر بوده که با اون خبر دردناک و پیام های تسلیت رو به رو شدم.. داشتم عکسا و پیام هایی که خودش همین چند وقت پیش توی گروه گذاشته بود رو مرور می کردم که ستی بیدار شد
آه
خیلی غم انگیزه
خدا بیامرزتش
همونی که تو پست قبلی گفته بودید؟

چقدر سخت.
واای خدای من
آره ریحانه ،همون
سلام
یادش گرامی
سلام آقای دکتر
ممنون
حیف و افسوس
ای وای من
ای وای من...
اى واى که
تسلیت میگم
خدا به خونوادش صبر بده
با اینکه دوست صمیمی نبود و سالی دو سه بار همو می دیدیم ولی آدم تاثیرگذاری بود
واقعا حیف از همون همه تفکرات و منش زیباش
چقدر بد هستن این روزای غمناک و دردآور و چه سخت میگذرن، خدا بیامرزتش و به خانواده اش صبر بده
سخت و سنگین می گذرن
وقتی برای من اینقدر سخت هست دیگه طفلی همسرش و دوتا بچه هاش چی می کشن
ای وای
تسلیت میگم
4 روز هم نگذشت حتی
کلا از شروع بیماری تا انتهای تلخ ماجرا، یکسال هم نشد
سلام....به این فکر می کنم روزگار غم و درد چرا به سر نمی آید....
و ما هم فقط بغض و اشک ...
خدایااااااااااااااااااااااا...
این یکسال اخیر اندازه ی تمام عمرم خبر فوت شنیدم
سلام
روحش شاد و ارامش و صبر و لطف پروردگار از ان خانواده و عزیزانش
سلام مخمور جان
برای همسرش و فرزندانش صبر و تحمل زیاد آرزومندم... واقعا نبود همچین آدمی که بودنش خیلی محسوس و تاثیرگذار بود سخت هست
چقدرتلخ
خدارحمتش کنه وبه عزیزانش صبربده.
ممنون مینو جان
روحش در آرامش و صبر و تحمل فراوان برای خانواده اش