من یک عادتی دارم اونم اینه که وقتی قربون صدقه میرم از اصوات مختص خودم استفاده می کنم مثلا میگم چوکونی کوناسم بیا نازتو بنازم یا مثلا چوبودی یوداس مامانش یا گومبولی بولاسم
در اتاق سپهر رو باز کردم و درحالی که یک بشقاب میوه ی پوست کنده براش میآوردم گفتم گومبولی بولاس مامانش بیا اینم میوه.... سپهر خیلی جدی گفت مامان جان میشه وسط کلاسم نیای لطفا.. اگر دو دقیقه زودتر میومدی، میکروفون من روشن بود و داشتم حرف میزدم و صدای تو، هم میرفت
من به پسرم میگم قو قو
یا بو بویی
بچه ها عشقن
دختر پسر عشقن
بشرطی که بزرگ نشده باشن و جلوی دوستاش هم نگیم خیلی هم عالیه وگرنه که مثل سپهر من یک چشم غره میره
بعد مثل جریان بام بام مبارک سر کلاس ستایش، حماسه ای دیگر می آفریدی
اتفاقا دایی ممر همون اول شروع دانشگاه بهم تذکر داد که مواظب باشم حماسه خلق نکنم و اینجا دیگه دانشگاه هست و سپهر مجبور میشه کلا ترک تحصیل کنه
وااى فکر کنید میکروفون روشن بود
ابرو برای سپهر نمی موند و مطمئنم در کسری از ثانیه این وویس توی گروه های دانشگاه پخش میشد و سپهر هم کلا قید تحصیل رو میزد
بگو عزیزم صدا که سهله، من با شورت و سوتین تو ویدیو ستایش رفتم :)))))
خوشم میاد همه تون هم اون حماسه رو یادتون هست
گومبولی بولاسم خودم بیا بفلم



خیلی حدی توصیه میکنم که رعایت کنی
یه بار که کلاس ستی رو به لباس زیبای خودت در حال چهار دست و پا رفتن به فنا دادی
حالا این دیگه دانشگاههه
وااااای
من هم کم مونده بود تو کلاس پسرم وارد بشم ولی به خیر گذشت.
آره باید مراقب باشم... اینجا دیگه دانشگاه هست و اینا هم فقط منتظر یک سوتی تا توی تمام گروه ها پخشش کنن
یکبار یکی از اساتید سرکلاس گفته بود هرکی صدای منو نمی شنوه یکدونه صفر تایپ کنه... اونوقت هنوز کلاس تموم نشده بود این تیکه ی استاد بیچاره با انواع کلیپ های مختلف توی گروه های دانشگاه پخش شد
دلم برای استاد سوخت
سلام
اول تصویرتون توی کلاس ستایش
دوم صداتون توی کلاس سپهر
خدا سومی شو به خیر کنه
چی قراره ازتون پخش بشه خدا میدونه
سلام آقای دکتر
نه دیگه این بخیر گذشت و میکروفون سپهر خاموش بود... خلاصه هنوز برای دومی جا دارم
سلام




خدا رو شکر بخیر گذشت.طفلی ستایش و سپهر فکر کنم دائم استرس دارن مامانشون حماسه خلق نکنه
به نظرم خودتون یه کلاس مجازی شرکت کنین، بچه ها یک مقدار تلافی کنن
البته جدای از شوخی، کلاسهای خیلی خوبی مجازی برگزار میشن که توی این وضعیت نعمته
وااای خورشید من دلم برای دنیای واقعی تنگ شده
واسه استخر
خرید
مهمونی و دورهمی اصن یک بغل
درحال حاصر از هرچیز مجازی متنفرم
البته باهات موافقم که کلی کلاس آنلاین خوب راه افتاده
چیزی به خلق حماسه دگر نمونده بود. حیف شد!!!! خخخخخخ
من فکر میکردم فقط من از این اصوات دارم!!!
آره چیزی نمونده بود
اااا پس پریا تو هم داری
به خیر گذشته .ماه قبل یه جلسه آنلاین آموزش خانواده بود برای مدارس تیزهوشان دکتر روانشناس معروفی سخنران آنلاین بودن وسط مباحث جدی دوبار تمامی حضار حدود پانصد ششصد نفر آنلاین خانمی که پس زمینه در رفت وآمد بودن با لباس توخونه داشتن میدیدن و کسی نمی تونست چیزی بگه تا بالاخره آقای دکتر متوجه شد و جوری تنظیم کرد که فقط صورتشو درشت از زاویه زیر چونه نشون میداد.خلاصه ماجراهای آنلاین ادامه دارد ....
وااای طفلی اون آقای دکتر
اصن این کلاس های آنلاین مکافاتی شدن ها
معلم ستایش که یک نمای بسته می گیره که فقط نیم تنه ی خودش و تخته ی پشت سرش مشخص هست
وااای خدا کلی خندیدم، خداییش حق داشت
من یکبار مجبور شدم وسط وبینار دخترم راشیر بدم البته حواسم بود زاویه را طوری تنظیم کردم که فقط قاب صورتم با مقنعه خیلی درشت پیدا بود حالا اون وسط نوبتم بود صحبت کنم
وااای پریسا



من الان دلم ضعف رفت برای اون نی نی که شیر میخوره
عاشق بچه ام
سپهر خیلیییی اروم و منطقی باهاتون برخورد کرده


خیلی
بنده خدا بچه ها عادت کردند
تازه دیشب می خواستم ببوسمش و طبق معمول نمی ذاشت، منم تهدید کردم که اگر الان نبوسمش، صبح سرکلاس میام و یک بوس گنده ی صدادار می کنم
بنده خدا سپهر
مادر مترصد فرصت دیگر برای حماسه آفرینی
مشعوف شدم خیلی
منکه خودم اگه پسری بهم پیشنهاد ازدواج نداده باشه قربون صدقه هام حالت خواهر و برادری یعنی به چشم یه برادر قربون صدقه اش میرن