رسیدیم محل برگزاری امتحان و سپهر و دوستش رفتن داخل و منم توی ماشین یکجادوبله پارک کردم و منتظرشونم
دیشب نتوستم درست بخوابم اونم منی که خوابم خییلی خوب هست و تا سرم رو روی بالشت میزارم می خوابم و تا صبح پلک نمی زنم ولی دیشب استرس داشتم خواب بمونیم و هر یکساعت بیدار میشدم و ساعت رو نگاه می کردم.... سپهر هم استرس داشت و دیگه بزور ساعت یک نصف شب فرستادمش بخوابه و گفتم فدای سرت مادرجان فقط کافیه قبول بشی و اصلن نمره اش مهم نیست
حوزه ی امتحانی اون کله ی دنیا بودها. هی استرس داشتم گم و گور بشیم از بس این ویز جان از کوچه پس کوچه های عجیب و غریب ما رو برد
امیدوارم زود امتحانشون رو بدن و بیان بیرون آخه دستشویی دارم اونم شماره دو
کاش حداقل یک جای پارک بود تا پارک کنم و برم راه برم بلکه جذب بشه
هوفففففف
مگه امتحانا غیرحضوری نیست؟!!
ایشالا که موفق میشه پریسا جون
نه پریا جان بچه های دوازدهم که امتحان نهایی دارن امتحان شون حضوری هست
سلام
سپهرخان موفق میشه خیالتون راحت
اما ظاهرا بیش از حد استرس داره
سلام آقای دکتر.
بله استرس داره هرچند خوذش میگه ندارم ولی شواهد نشون میده که استرس رو داره
اون اوایل سال که استرس بصورت مشکل جسمی( تکرر ادرار) خودش رو نشون داد
مامانا با بچه هاشون یه دور دیگه فارغ التحصیل میشن
چه بسا از خود بچه ها بیشتر فارغبشن
واقعا
این مشکلاتی که گفتید ظاهرش خنده داره ولی بخدا درک میکنم تو چه وضعیتی بودید
خیلی این شب های امتحان خر هستن
امروز امتحان ادبیات داشت و دیشب اصلن نخوابید