اینقدر اون نیم ساعت زیر دست جناب دندانپزشک منقبض بودم و دستام رو چنگ زدم که دستم زخم شده
اون صداش انگار داشت مغزم رو سوراخ می کرد
از دیشب هم اون دندون لامصب که پر کردم تیر می کشه و نسبت به خوردن هرچیزی حساس شده البته این قسمتش خوبه ها چون چیزی نمی خورم که اون دندون ابله تیر نکشه ولی روی مخم هست... همسرجان میگه هنوز بیست و چهار ساعت نشده که پر کردی خب حتما ارزده هست یک کم تحمل کن میگم باشه تحمل میکنم فقط دم پر من راه نرین که اعصاب ندارم. میگه خب عزیزم مسکن بخور نه خودت رو عذاب بده نه ما رو
خیلی سخته میدونم
بیچاره پدرجان هم دارن یه دوره دندونپزشکی را سپری میکنن و هربار چندروزی با هر دندون گلاویز هستند و این درد وجود داره
دندونپزشکی واقعا پروسه ی مزخرفی هست
از راه دور با پدرجان ابراز همدردی می کنم
من یه بار بچه بودم رفتم دندون شیری مو کشیدم یه بارم نوجوونی رفتم دندون عقل کشیدم. الان سالی یه بار فقط برای چکاپ میرم دندون پزشکی که هر بارم دندون پزشکم میگه دندونای فوق العاده ای داری قدرشو بدون.
گفتم شاید حسودیت شه
ایششششش
سلام
اون بوی کبابشو بگو!
آخ آخ اونو که نگین
همیشه به نکات مثبت فکر میکنی یعنی عاشقتما!
فک کن به واسطه ی این باربی رو بشوری بذاری کنار
فقط یک روز اونجوری بود و من نتونستم چیزی بخورم
از فرداش خوب شدم و جبران کردم متاسفانه