امروز کلی مهمون دارم و قرار شده عروس جان جانان برایمان دسر درست کنه و بیاره
الان عذاب وجدان دارم هرچی هم هی می خوام به این حس لوس عذاب وجدان بگم بگیر بخواب بزار راحت باشم نمیشه هی داره بهم تلنگر میزنه که داری سواستفاده میکنی
تازه قراره واسه تولد ستایش که حدودا سه هفته ی دیگه هست کلی کوکی و کاپ کیک و دسر درست کنه
خودم میدونم خیلی پروام
سلام
اول کاری داره جای خودشو باز میکنه
چند سال دیگه متوجه میشین چه کاره است!
سلام اقای دکتر



نه بابا خییییلی ماهه
چه اشکال داره منم اگه خواهر شوور به این ماهی داشتم براش همه کار میکردم ❤
مرسی عزیزم
سلام پریسا جووون...خوبی؟
سورپرایز شدم پست جدیدتو دیدم..راستش اینقدرررر بهت سر زدم و اون پست شهریورت که حس و حال نداشتی رو دیدم که دیگه کلا ناامید شدم از اومدنت.....و الان خیلی خوشحالم که دوباره مینویسی...دیگه خواهر شوهعر شدی و باید فعال باشی و مرتب پست بزاری....ضمنا با رها موافقم
سلام همشهری جان
مرسی از لطفت
درستشم همینه
فقط برای ماها
سلام
با سرچ "گند زدم" وارد بلاگت شدم...و ییهو دیدم که دو ساعت تمام تو نوشته هات بودم...خندیدم...و حتی اشک ریختم...به مادر شدن فک کردم...و اینکه شاید انقدی هم ک فک میکنم بد نباشه...
خوش باشی دوستم
سلام زهرا جان
خودم خیلی وقت هست سراغ ارشیو نرفتم
نقش شریفی ست .مبارک بادا :-)
خدایی ش خودت تا حالا خواهرشوعر دیدی که پررو نباشه؟
رحم کن به این عروس طفلکی
بالاخره خواهرشوهرم ها تازه قراره مادرشوهر هم بشم و باید واسش تمرین کنم
چرا یواش یواش ؟؟ بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است
اره والا
اصلا تمرینیه واسه مادرشوهر شدن