اینجانب اعتراف می کنه که توسط مربی موسیقی سپهر گول خورده و از دیروز اموختن تنبک رو شروع کرده است نقطه :))
هی این مربی سپهر گفت خانوم شما هم بیاین تنبک یاد بگیرین و کنار سپهر بزنین تلفیق سنتور و تنبک خیلی خوب می شه و اسونه و از این حرفا خلاصه دیروز اولین جلسه بود و من با دست چپم هیچ کاری نمی تونستم بکنم ! مخصوصا ریز زدن که باید با دست چپ انجام می شد اون که دیگه مصیبتی بود ! فقط نمی دونم چرا وقتی داشتم تمرین می کردم هی زبونم بیرون میومد ! یعنی فکر کنم عصب مربوط به عضله ی دست چپ با عصب زبونم یکی بود چون همزمان باهم کار می کردن :)))
دارم با ستایش مشورت می کنم که چه کادویی واسه تولد سپهر بخریم و ستی هم اول می گه کتاب بعدش می گه بیا اذیتش کنیم و واسش یک عروسک باربی بخریم با یک لباس پرنسس بعدشم با صدای بلند می خنده همین موقع سپهر میاد توی اتاق و می گه من فقط یک کادو می خوام اونم اینه که ستایش رو بزنم , ستی جیغ می زنه که تو خیلی بدجنسی اونم با عصبانیت جواب می ده وقتی می خوای واسه ی داداش عروسک بخری حق ات هست کتک بخوری و بحث بالا می گیره و هر چی من می گم بچه ها بسه هیچ کی صدام رو نمی شنوه تا مجبور می شم جیغ بزنم , بیچاره همسایه مون چی می کشه از دست ما والا :))
ای ستی شیطون
چه خوب موسیقی خیلی خوبه اما تنبک خیلی سخته
حالا ببینم تا کجا می تونم ادامه بدم فعلا که با دیت چپم خوددرگیری دارم
سلام
هنر خیلی خوبه از هر نوعی که باشه
من که اصلا استعداد یاد گرفتن موسیقی رو ندارم
امیدوارم شما موفق باشید
سلام اقای دکتر
امیدوارم استعدادش رو داشته باشم چون سخته
این مقوله زبون فک کنم طبیعیه . چند تا دوستامو یادمه که وقتی تنبک میزدن زبونشون میومد بیرون. :دی
خب پس نگران نباشم
آفرین به ستایش آخر یه بار یه چیزی گفت که من خنک شدم. سر کار بلند خندیدم با توجه به روحیات سپهر، باربی با لباس پرنسسی خیلی همخوانی داره. جدا همین رو بخر. والاه با این پسرا
مهشبدجان معلومه حسابی از دست سپهر شاکی هستی ها
سلام. خیلی وقته وبلاگتون رو می خونم از زمانی که ستایش مریضیش خوب شد. مدام هم به اینستات سر میزنم. اما خب این قضیه باعث شد ظهور کنم
کلا خوش پسر نیستم. خودم یه دختر دارم یکی هم تو راه دارم که از خدا می خوام سالم باشه بعد به خدا جونم گفتم دختر باشه پلیز من با این روحیات پسرا نمی تونم کنار بیام واقعاً
سلام مهشید جان
خوشحالم که روشن شدی و خودت رو نشون دادی
ایشالله دوتا کوچولوهات سلامت باشن
پسرن و روحیات خشن و مردونه ولی عوضش شنیدن یک جمله ی کوچولوی محبت امیز از دهن همین پسرای سخت خلق اینقده می چسبه هرچند ممکنه سالی یکبار اتفاق بیوفته
مامان منم تنبک میزد ... من عاشق صداش بودم ... بعد یه مدت دیسک کمر گرفت و دکتر ممنوع کرد زدنش رو ...
واقعا صدا و ریتم قشنگی داره :)
افرین به مامان چون واقعا سخته من که بازوهام مخصوص چپ خیلی درد می گیره
هنوز نتونستم یکدونه اهنگ عین ادمیزاد بزنم