اونی که باید ختم بخیر میشد، نشد
دوباره کنسر، اینبار برای دایی عزیزتر از جانم
همونقدر شوکه شدم فقط زودتر باهاش کنار اومدم و پذیرفتمش البته نه اینکه اشکم سرازیر نباشه و بتونم کنترلش کنم نخیر. حتی الانم که دارم می نویسم بازم اشکام جاری هستن و حتی بازم با خودم در جدل بودم و هستم که منصفانه نیست اصن عادلانه نیست که یکی که اینقدر محبوبه و دستش برای همه ی اطرافیانش بخیر هست و همه اسمش رو با احترام میارن همچین بلایی بیاد اونم درست موقعی که هرچهار تا بچه اش مهاجرت کردن و کنارش نیستن.. . ولی خب دنیا هیچ وقت عادلانه نبوده، هیچ وقت
تجربه ی دادن همچین خبری به عزیزهای راه دور تجربه ی سخت و دردناکی بود
دوباره تجربه ی تلخ پیدا نکردن دارو و دوباره نگرانی برای پیدا کردن داروی غیر تقلبی از بازار آزاد... چه روزهای سخت و تلخی بودن ولی خب گذشتن و امیدوارم اینبار هم بگذرن و آخرش شاد بشیم
عمل در پیش داریم و بعدش هم دارو درمانی
این وسط دلم می خواد رفیق شفیق دایی ممر رو بزنم لهش کنم آخه خبر دادن به این داداش جان که وابستگی شدیدی به دایی جونش داره کار سختی بود برام و از عروس جان کمک گرفتم و اون هم از دوست شفیق دایی ممر خواسته کمکش کنه که این خبر رو بهش بدن بعد آقا صاف رفته به دایی ممر گفته چه خبر از خانواده توی ایران داری و طفلی هم جواب داده خوبن جطور مگه و ایشون هم فرمودن یک دایی داشتی که خیلی دوستش داشتی اسمش چی بود؟! همون انگار حالش خوب نیست
و نگم از حال خراب دایی ممر و قلب من که براش درد گرفته و می دونم دلش می خواست الان اینجا بود
لعنت به این دوری و مهاجرت و باعث و بانیش
سلام
امیدوارم درمانها براشون موثر باشه.
اما اون رفیقشون دیگه چطور باید خبر میدادن؟
ممنونم
مهم نیست چه اتفاقی می افته مهم اینه که ما چکار می کنیم
سلام
متاسفم از اتفاقی که افتاده. منم تو شرایط مشابه برادرتون هستم. مهاجرت این بخشهاش خیلی بیخوده.
با ید طولانی در امور مهاجرت عارضم خدمتتون که اخبار اینطوری رو اگر خودتون بدید آسیب به حداقل میرسه. از این جهت که همزمان که خبر بهشون داده میشه، میتونند ازتون سوالهاشون رو بپرسند و هیچ ابهامی براشون نمونه. حتی بهتر که خود داییتون باهاشون صحبت میکردند. اینکه دوستشون گفتند البته یه خوبی داره که در محیط و شرایط هستند و از لحاظ موقعیت فیزیکی بهترین جا رو پیدا میکنند برای مطرح کردن. که پشت فرمون یا جای عمومی نباشند یا شب امتحان نباشه و... و بعدش تنها نمونند برادرتون
هر کسی یه مدلیه، من برام شفافیت مهمتر از هر چیزی هست. اما کسی رو هم میشناسم که به هیچ عنوان تاب شفافیت رو نداره.
امیدوارم که داییتون به زودی سلامتیشون رو به دست بیارند
موافقم و به این نتیجه رسیدم که بهترین مدل همین هست که یک تماس تصویری گرفته بشه و بیمار (البته اگر خود بیمار تمایل داشته باشه) این خبر رو خودش بده
سلام عزیزم
داییتون سرطان چی دارن؟استیج چند؟
راستش فعلن دوست ندارم راجع بهش حرف بزنم
ببخشید واقعا
یه بارپیام گذاشتم فکر کردم نرسید بهتون
من چون مامانمم درگیره از همه میپرسم
امیدوارم این روزها براتون زود و به سلامت بگذرن