وارد اتاقش میشم وهمون لحظه میگه سلام علیکم و منم میگم علیک سلام جوجو و می بینم بهت زده در حالی که گوشی اش دستش هست منو نگاه می کته و می فهمم مخاطبش من نبودم و میام بیرون و بعد از تموم شدن تلفنش میگم حالا کی بود. میگه دانیال. میگم خب می خواستی بگی مامانم بود و میگه والا ترجیح دادم چیزی نگم وادامه میده آخه جوجو! میگم خب اینجوری ممکنه فکر کنه دوست دخترت بوده. میگه کاش حداقل اینجوری فکر کنه. میگم وااا یعنی اگر دوست دختر آدم به آدم بگه جوجو اشگال نداره و لی اگر مامان آدم بگه مشگل داره و ادامه میدم کاش حداقل دوست دختر داشتی
میگه مامان جان برو بیرون و بزار به بدبختی هام برسم
سلام
آخه جوجو؟
هرچی باشه دیگه مردی شده برای خودش
الو الو من جوجو ام رو احتمالا نسل جدید یادش نمیاد
نه اینا ندیدن مال زمان ماست
چقدر پسرتون رفتاراش شبیه پسر من البته قبلا هم گفتم هم سن هم هستند. الهی هردو سلامت وعاقبت بخیر باشند وبه آرزوهاشون برسند البته هم اینجا من تحمل دوریش روندارم الان یک ماه ونیمه ندیدمش ودلتنگشم
عزیزم
ایشالله همیشه سلامت باشه و امان از دوری و دلتنگی هاش
پسرتون دانشجو هستن؟
امان از این بدبختی های جوونا که برای نسل ما یا حداقل من قابل درک نیست
آخه اکثرشون فکر رفتن رو دارن و دنبال کارهاش هستن و احتمالن همین پروسه رو بدبختی می دونن
بله عزیزم پسرم چند ساله دانشجوهستند تهران درس میخونند قبلا حداکثر یک ماه می موند بعد میومد ی سر میزد اما این بار که رفت گفت تا پایان ترم نمیام.خداوند پشت وپناه همه ی جوونامون باشه
سلامت باشه
و منم امیدوارم به آرزوهاشون برسن
سلام
امان از بزرگ شدن بچه ها که تا آخر عمر برامون جوجو باقی می مونن فقط نمیخوان قبول کنن
دقیقا
چرا بلاگ اسکای کامنت تیارا رو خورده آخه
سلام پریسا جان
چقدر دلم برات تنگ شده
منم زمانی وبلاگ داشتم از اون موقع که بلاگفا پرید دیگه کنار کشیدم
ماشالله بچه ها چقدر بزرگ شدن
خداحفظشون کنه
سلام افسانه جان
شرمنده من همیشه حافظه ی اسمی ام ضعیف بوده و شما رو یادم نمیاد
ممنون عزیزم