یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

چاش جدید

تازگی ها با ستی چالش حدیدی دارم یک‌جور عجیبی به برادرش حسادت می کته نمی دونم حسادت کلمه ی درستی هست یا نه

یعنی اگر کاری من یا همسرجان برای سپهر انجام بدیم خیلی به چشمش میاد و با شوخی و خنده به زبون میاره که آره انگار اونو بشتر دوست دارین مثلن خیلی وقت بود می گفت منو ببرین دوبی و اصن کادوی تولد بهم سفر دوبی بدین و این حرف ها و خب هزینه اش زیاد بود و جور نشد و بهش گفتیم بجاش می تونین تابستون اگر جور بشه بریم اروپا و دایی هات رو هم ببینی و خلاصه که در جریان هستین با مکافات جور شد. وقتی دیگه قطعی شد و ویزاها مون اومد سپهر یک جمله گفت وااای خوش به حالتون و موقع یورو 2024 اونجا هستین و می تونین برین توی فن زون (مکان های عمومی که تلویزیون های بزرگ می ذارن تا مردم باهم فوتبال ببینن) فوتبال ببینین و یادش بخیر دفعه ی قبل که چهارتایی رفتیم یورو 2016 بود و توی فن زون ها چقدر خوش گذشت همسرجان هم گفت تور یک هفته ای استانبول می گیرم و دوتایی بعد از امتحاناتت میریم اونجا و به چندتا بازی آخر می رسیم و اونجا هم فن زون های باحالی داره و اینجوری شد که اونا مسابقات نیمه نهایی و فینال رو رفتن استانبول دیدن و خب ستایش همونجا با خنده و شوخی گفت بله دیگه داداش هست و تا بگه وااای دلم فلان چیز رو خواست سریع براش می گیرین و حالا من یکسال التماس کردم بریم دوبی و آخرش هم نرفتیم حالا هی توصیح بده خب عزیزم عوضش یکماه و نیم رفتی اروپا و داداش طفلی فقط یک هفته رفته. ولی خب فایده نداره. البته همه ی اینا با خنده و شوخی برگزار میشه و اینقدر بامزه ناله می کنه که واااای دیدین اونو بیشتر دوست دارین که ماها هم خنده مون می گیره ولی وقتی چندبار تکرار میشه حس می کنم ته دلش این حس براش واقعی هست

یا همین سفر هفته ی پیش مون که با دوست هامون رفتیم و خب راستش سپهر خیلی اهل سفر اونم با ماشین نیست چون توی ماشین تهوع بهش دست میده و سفر هم بخاطر ترافیک طولانی شد و کلی موقع رفتن سپهر غر زد که کاش نمیومدم و چقدر همه چی مزخرف هست و از این حرف ها بعد در پایان سفر و توی برگشت من از سپهر پرسیدم خب حالا چطور بود؟ خوش گذشت؟ راضی هستی که اومدی؟ و سپهر هم گفت آره ید نبود و همین موقع ستی باز با خنده و مسخره بازی گفت آره دیگه سپهر جون تو خوبی؟ راحتی؟ بهت خوش می گذره؟ستایش هم که اصن مهم نیست اصن می خوای تو دراز بکش مامان جان تا اذیت نشی حالا ستایش هم یک گوشه میشینه دیگه. درسته همه مون کلی خندیدیم و من بیچاره ده بار توصیح دادم مادرجان آخه می دونم به تو خوش گذشته و چون سپهر اول سفر شاکی بود اینو ازش پرسیدم ولی خب قانع نشد

جالب اینجاست رابطه اش با داداشش خیلی هم خوبه و مشکلی باهم ندارن فقط انگار روی رابطه ی من و همسرجان با سپهر حساس شده 


نظرات 9 + ارسال نظر
تیلوتیلو سه‌شنبه 20 شهریور 1403 ساعت 17:23 https://meslehichkass.blogsky.com/

شاید هم واقعا حساس نیست و خودش هم واقعا داره شوخی میکنه
و چون میبینه به شوخیهایی از این دست میخندین تکرار میکنه
چون این روزها این مدل همه چیز را به شوخی گرفتن را خیلی زیاد توی بچه ها میبینم ولی حس میکنم همه چیز فقط همون شوخیه و چیزی پشتش نیست
چون بچه های این دوره زمونه خیلی اهل این نیستن که چیزی را توی دلشون بزارن و حسهاشون را پنهان کنند... اگه واقعا دلخور و ناراحت بود بیان میکرد

با این قسمت موافقم که بچه های الان خیلی راحت تر حس هاشون رو بیان می کنن و چیزی توی دلشون نمی زارن باشه
امیدوارم همه اش شوخی باشه. هی دارم خودم رو سرزنش می کنم که نکنه حواسم نیست و بین شون فرق می ذارم و امیدوارم نا خواسته این کار رو نکرده باشم

پرنده گولو چهارشنبه 21 شهریور 1403 ساعت 10:48

سلام
ببین ستی خیلی وروجکه
خودش دهان همه رو دچار چالش میکنه به چشمش نمیاد
ولی مدام میخواد مطمئن بشه که اون جای اکلیلی مال خودشه و فقط همین

سلام گولو جان
چند وقته خیلی به یادت هستم
دقیقا همینطوره
خودش که اصرار داره Favorite child هست

ربولی حسن کور چهارشنبه 21 شهریور 1403 ساعت 10:48 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
خوشبختانه ما هنوز به این مرحله نرسیدیم

هنوز عسل کوچیکتر هست و جا دارین (آیکون بدجنسی)

سالومه جمعه 23 شهریور 1403 ساعت 16:27

بچه های دوم اصولا حسود هستند، خواهر کوچیک من هم همینطور بود و هنوز هم که هر دو بالای ۴۰ سال هستیم، مدام همین روحیه رو داره و در حال مقایسه هست

از دست این خواهر و برادرها

فرزانه شنبه 24 شهریور 1403 ساعت 11:57

سلاااااااام پری قشنگم
ببین من چون خودم دقیقا تو همین شرایط مشابه بودم درک میکنم و من با اینکه جونمو برای برادر میدما اما هنوزم رو خیلی چیزا سریع حساسیت نشون میدم

سلام فرزانه جون
چرا آخه

اتشی برنگ اسمان یکشنبه 25 شهریور 1403 ساعت 13:01

سلام‌
دختر کوچیکه منم همینه، حالا اکثر خواسته ها مطابق نظر ایشون اجرا میشه و دنیا به کامشه ولی کافیه ی اپسیلون ب بزرگه نظر کنیم قشنگ تو چشمون فرو میکنه چهارسال هم تفاوت سنی دارن

عزیزم
می دونی یکسری تفاوت های فردی هم هست
یک بچه ممکنه حساس تر و نکته بین تر باشه و یکی اصن جزئیات رو نبینه
فکر کنم دخترها مون خیلی خوب جزئیات رو می بینن و حساس هستن برخلاف پسرهامون

پارمیس یکشنبه 25 شهریور 1403 ساعت 14:59

من با اینکه دختر وسطی بین پسرها هستم و خیلی عزیز هستم ولی مطمین هستم ولی حس می کنم که پدر و مادرم برادر بزرگم را یک جور خاصی بیشتر و با کیفیت تر دوست دارند! شاید برای اینکه با وجود اون والدین شدند و همه چی را اول با اون تجربه کردند

می دونی من خودم چون اینجوری نبودم یک کم برام فهمیدنش سخت هست ولی فکر کنم به اون خصوصیت شخصیتی که آدم هرچیزی رو با دقت و جزئیات زیاد ببینه ربط داشته باشه
چون ستی همچین شخصیتی داره و خیلی خوب می بینه و بخاطر می سپاره برخلاف خودم که کلی بین هستم و زود هم فراموش می کنم
البته این حرف تو هم یکجورایی درسته تجربه ی اول، و خب همونطور که جذابه قاعدتا اشتباه هم داره منظورم اینه بچه ی اول درسته اولین تجربه و خاص هست ولی خب خیلی چیزها هم با اون امتحانش رو پس داده و سر بچه ی بعدی با تجربه ی بهتری آدم، والدگری کرده

نگار دوشنبه 26 شهریور 1403 ساعت 00:51

طنز بود ولی به نظر من زنگ خطر حسادت بصدا د اومده
تو سن بلوغه و حساسیت بیجا
به جای توضیح حواستون رو جمع کنید مورد دیگه اول حال و نظر اونو چک‌کنید
مسئله شوخی نیست همون‌طور که خودتون حدس زدید موضوع حساسیه

می تونه اون شخصیت طنز و خنده دارش باشه و البته می تونه در کنارش یک حساسیت کوچولو هم باشه که بخاطر قسمت طنزش بزرگترش کرده
به هرحال باید بیشتر مراقب باشم تا ناخودآگاه همچین چیزی رو بهش القا نکنم

ستی دوشنبه 26 شهریور 1403 ساعت 02:09

خب راستش...من به نظرم این روزا خانواده‌ ها خیلی خیلی از دختر هاشون حساب می برن! و زیادی بهشون توجه می کنن و به نوعی دختران
تو بافت طبقه ی متوسط شهری overrated شدن !
قدیم البته برعکس بوده و پسرا overrated بودن
کلا به نظر و تجربه ی زیسته ی من ؛ خانواده ی ایرانی؛ چون در مرحله ی گذار از سنت به مدرنیته ست ؛ هنوز به تعادل و وضعیت نرمال نرسیده.
وگرنه در یک وضعیت نرمال و واقع بینانه؛ چطور میشه یک سفر مادر دختری به اروپا را ندید گرفت؟! و جوری برعکس رفتار کرد که انگار برادر من ، و خانواده‌ ی من ؛ دارن روی من قلدری می کنن؟! ... اونم یک سفر دو تایی که با این قیمت یورو( با توجه به اینکه شما یک خانواده‌ی ثروتمند که نیستید) ... یادتونه ستی پاش را گذاشت روی صندلی و ۶۰ یورو جریمه شدین؟ کاری که واقعا نادرست بوده انجام داده و هزینه تحمیل کرده ؛ سرزنش نشده؛ کلی اروپا گردی کرده ( که برای بک دختر طبقه ی متوسط؛ رویایی هست) و جوری وانمود می کنه که انگار اینا همه س write هست و لطف نیس! ..

نه دیگه به این غلطت هم نیست ستی جان
می ذارم به حساب سن حساس بلوغ و هورمون هاش
و خدایی اون جریمه اصن تقصیر ستی نبود و یک قانون احمقانه ی نانوشته بود
می دونی در واقع این نسل حاصر والدین یعنی ماها، توجه خاصی به فرزند داریم یک خورده متفاوت با نسل قبلی مون هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد