شده یک لحظه صبر کنین و برگردین پشت سرتون رو نگاه کنین و بعد با خودتون بگین کدوم یکی از این قدم ها رو بخاطر خودم برداشتم کجا اون مکثی که کردم برای خودم بوده
من الان توی اون لحظه ام و راستش کلافه ام و ناراحت
احتمالن بخاطر عصبانیت ام هست که یادم نمیاد کدوم یکی برای خودم بوده
الان بیشتر بخاطر خودمه
چه خوب
سلام
دیگه آدم وقتی بچه دار میشه دیگه کمتر کاری را میتونه به خاطر خودش انجام بده!
موافقم
عزیزممم
درک می کنم ...
قربونت که می فهمی
برای منم پیش اومده. بعدش دیدم کسی ازم اون کارها رو نخواسته بود! من فکر میکردم ازم خواسته شده و یا نیاز بوده. با درد و اشک با خودم کنار اومدم که خودم خواسته بودم که کردم، دیگه ادامه ندم، خودم رو اولویت بدم، و بقیه هم متوجه موضوع بشن.
همین الانم گرفتار چالش مشابهی هستم، مرز گذاشتن.
کلن روابط آدمی پیچیده هست
بعصی وقت ها که خوب دقیق میشم میبینم مثلن فلان کار رو برای این انجام دادم که حس مادر خوب بودن یا همسر ایده آل بودن یا فرزند صالح بودن برام داشته باشه
منطورم اینه یک بخشیش برای اینه که اون طرف مقابلم (حالا می خواد بچه ام باشه یا شوهرم یا مادرم یا دوستم) خوشحال و راضی باشه انجامش دادم ولی یک بخشی هم واسه اون حس رضایت درونی از خودم بودم
سلام عزیزم
نمیدونم چی بگم.خودمم همین حس رو تجربه کردم و دارم میرم تراپی.
چه کار خوبی می کنی پری جان
کاش منم همت کنم و برم
والا بیشتر قدم هایی که برداشتم برای دیگران بوده... و خیلی کم برای خودم
چه دردناک
سلام
کجایین؟
یکدفعه میرم توی غار تنهایی
ولی خب الان دیگه برگشتم
کاش بیشتر بنویسین
چشم و امیدوارم دوباره نرم توی غار تنهایی