ماشینش رو فروخته و بهش پیشنهاد دادیم این مدت که همسرجان داره میره ماموریت و تهران نیستش از ماشین اون استفاده کنه
میگه آخ جون حالا کی برمی گردی و همسرجان جواب میده معلوم نیست و فعلن بلیط برگشت ندارم. میگه ایشالله برنگردی. می خندم و میگم خیلی خری بخدا. رو می کنه به همسرجان و میگه بیمه ی عمر داشتی دیگه
خیلی جاش خالی میشه
سلام
کی قراره برن؟
تقریبا یکماه دیگه
ایشالا همیشه به خوبی و شادی باشین
امان از دوری و دلتنگی
بخدا این زندگی ارزش اینهمه دوری و دلتنگی را نداره
موافقم
خیلی سخته..چقدر گناه داریم ما...
وای بر این شرایط لعنت که همه مونو از هم جدا کردن
ای جانم چه قدر این داداش شما خوبه خدا نگه دارشون باشه وقتی بره خیلی جاشون برا شما خالیه دختر من هم پانزدهم همین ماه می ره. امیدوارم که همه زندگی خوبی اونجا داشته باشند
بسلامتی بره دخترتون و موفق باشه
جای همه شون توی وطن شون خالی خواهد بود
منم عاشق این کل کل های همسر و برادرام هستم کلی می خندم به این شوخیاشون خدایی هم جنبه اشون بالاست هر دو طرف
این کل کل ها نمک زندگی هست