پنج صبح با صدای شرشر بارون بیدار شدم و حالا دیگه خوابم نمی بره
یک کم رفتم اینستاگردی و دیدم ساره (همون گیلاسی خودمون) یک پست گذاشته و فراخوان داده هرکی وبلاگ می نوشته بیاد خودش رو معرفی کنه و خوندن کامنت های زیرش کلی خاطرات برام زنده کرد
از بین وبلاگ هایی که دیگه به روز نمیشن دلم برای آیدا و پزشک قانونی و پرسیسکی وراج و زن بابای امروزی تنگ شده
پ. ن :از وقتی این خونه مون توی مشهد به سیستم اگو وصل شده هروقت بارندگی میشه دستشویی مون یک بوی نامطبوعی میده الان بوی کله پاچه میده.. حالا سرصبحی هوس کله پاچه کردم
کلی خندیدما
سلام
ببینین کدوم همسایه کله پاچه خورده بوده
سلام اقای دکتر

وااای توروخدا
حالا این هم شد عامل هوس؟!!
موافقم
سلام عزیزم من اینقدر از این پست گیلی خوشحالم که نمیدونی، خیلی از وبلاگ نویس هایی که همیشه میخوندم و یهو بعد از گودر گمشون کردم و توی کامنت ها یادم اومد،بعضی ها اینستا دارم، حالا ممکنه گذشت اینهمه سال سبکشون رو عوض کرده باشه یا اصلا پیج اینستاشون با وبلاگ سنخیت نداشته باشه امابه هر حال دیدن اینهمه آدم که خاطره مشترک دارن خوشحال کننده است
منم کلی ذوق کردم و کلی خاطرات برام زنده شد
آقا اون لینک وبلاگ را بدید ما هم بخونیم (خانم گیلاسی)
سیستم اگو چیه؟
دیگه توی وبلگ نمی نویسه
اینستا داره sare. Khaloo
سیستم فاصلاب هاشون به فاصلاب شهری وصل شده و بهش میگن اگو
بالاخره همین که توی موارد نا مبوع هم چیز لذت بخشی پیدا میکنی خوبه
برای من هم خیلی ناراحت کننده هست گم کردن کسایی که سال ها در وبلاگ دنبالشون میکردم اما یهو بی خبر گذاشتن و رفتن!
حتی هنوزم که هنوزه هر از مدتی به وبلاگ هاشون سر میزنم و کامنت میذارم و ادرس اینستاشون رو میخوام. اما متاسفانه اونا دیگه نیستند...
وبلاگ نویسی ادما رو بیشتر از اینستا نزدیک میکرد به هم. یه جورایی جو صمیمی تری داره.
شما هم هیچ وقت بی خبر نرید
منم وبلاگ رو بیشتر از اینستا دوست دارم
اینکه آدم می تونه تخیل کنه و از روی نوشته ها یک تصویر بسازه دلچسبه
تازه از نگاه نویسنده هم انگار وقتی چهره ات مشخص نیست کمتر خودسانسوری می کنی
سلام
منم دلم برای پرسیسکی وراج تنگ شده
دیگه نمینویسه؟خبری ازش ندارید؟
سلام پرنسا
نه هیچ خبری ازش ندارم
حیف که دیگه نیست
منم چقدر دلم تنگ شده
پزشک قانونی و پرسیسکی هنوز گاهی سرمیزنم و میخونم..یادشون بخیر..
واقعا یادشون بخیر