خب بالاخره امروز نمایشگاه جابربن حیان برگزار شد و بچه ها طرح هاشون رو نمایش دادن و مامان ها و البته باباها یک نفس راحت کشیدن توی این طرح ستایش با دوستش نوا هم گروهی بود و باعث شد ما دوتا خانواده باهم اشنا و رفیق بشیم ..کل طرح هم راجب این بود که چه زباله هایی واسه زمین بهترن و موقع خرید دقت کنیم که چیزایی که می خریم زباله ی بهتری تولید کنن مثلا اگه میخوایم شیر بخریم می تونیم به جای خرید شیر در بطری های پلاستیکی شیرهایی رو انتخاب کنیم که توی پاکت مقوایی هستن اسم طرح هم بود زباله ی خوشمزه و تازه بچه ها یک ارم طراحی کردن به اسم ستوا ( ستایش و نوا) و روی بسته بندی ها بر اساس اینکه کدوم واسه زمین بهتر هست از رنگ سبز یا نارنجی یا سیاه استفاده شده ...خلاصه که تجربه ی جالبی بود
حالا منتظریم طرح مون برنده بشه
سپهر با دوستاش تمرین دارن و اخر تمرین من هرسه تاشون رو سوار ماشین می کنم که برسونم و تا ماشین رو روشن می کنم یکی می خونه واویلا لیلی ..دوستت دارم خیلی ...سپهر با دوتا دستش می زنه توی سرش و اون دوتای دیگه هم غش می کنن از خنده بعدم این جریان رو سپهر تلفنی واسه دایی خارج نشینش تعریف می کنه و می گه دایی فکر کن بعد از تمرین خزان مشکاتیان بیایم توی ماشین و همچین اهنگ سخیفی گوش بدیم .مامان کلی ابروم رو برد و بعدم داداش جان می فرمان می فهممت دای جان مامانت از بچگی مایه ی ابروریزی بود
بچه های الان نمی دونن مامانشون مال وقتیه که اهنگای شاد رو بورس بود نه غمگین
حتی اهنگای سوزناکشم شاد بود
http://ajmd.ir/k/m/53624
پری جان، عزیزم آبروداری کن دیگه. طفلکی سپهر
)
(فقط دارم سعی می کنم قیافه شو تو اون شرایط تصور کنم
برنده شدیم سهم منو پست کن
برنده نشدیم

آخی.
حیف شد
خیلی زحمت کشیده بودین واسه طرح.
ولی فدای سرتون. دست تون هم درد نکنه در هر صورت
سلام
اما خداییش طعم شیرهای با بطری پلاستیکی یه چیز دیگه است!
سلام اقای دکتر
موافقم
عالی بود خیلی باحال بود. آهنگاتون در حد آهنگای همسر منه
کفتر کاکل به سر وای وای