یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

حتی حوصله ی عنوان پیدا کردن هم ندارم

سه روزه که حتی لپ تاپم رو باز هم نکردم  هم سرم شلوغه هم کلافه ام هم خسته ام هم ذهنم درگیره هم دلخورم هم عصبانیم هم ناراحتم هم ..... خودم هم نمی دونم چمه! فقط یک کم تنهایی و ارامش می خوام چندوقته که خیلی دورم شلوغ بوده همه اش یا مهمون داشتم یا مهمونی بودم نه این که بد باشه ها خونه ی ما کلا خونه ی پر رفت و امدیه فقط من یک اخلاق گند دارم و اونم اینه که هی سعی می کنم اطرافیانم رو راضی نگه دارم و اینجوری هی خودم رو سانسور می کنم یعنی خیلی پیش میاد که از یک حرفی یا کاری ناراحتم در حدی که دلم می خواد داد بزنم اما بروی خودم و طرف مقابلم نمیارم تا نکنه یک وقت نفر سومی که توی خونه هست حالا می خواد مامانم باشه یا بچه ام یک وقت ناراحت بشه تازه خیلی وقتا اصن نمی تونم منظورم رو برسونم مثل همین الان که دارم چرت می نویسم و این بیشتر کلافه ام می کنه ....از دست همسرجان دلخورم بازم طبق معمول خودش نمی دونه اینبار ختی خودم هم نمی دونم چرا این قدر شدید دلخورم شاید چون هی چیزای کوچیک و کوچیک روی هم جمع شده

سپهر رو بردم دکتر و اصن راضی نبود اخه توی فاصله ی ۶ ماه بین این ویزیت و ویزیت قبلی سپهر زیاد همکاری نکرد و بریسش رو نمی بست واسه همین انحنای پشتش نسبت به دفعه ی پیش بیشتر شده بود از اون روز دارم خودم رو سرزنش می کنم اخه مثلا من مادرم و باید بیشتر حواسم باشه درسته که خیلی غر می زنه ولی خوب می خواستم مادر نشم باید تحمل می کردم باید یک راهی پیدا می کردم تا مجابش کنم ببنده این دفعه واسه ۴ ماه دیگه وقت داده

دکتر ارتودنسش هم واسش براکت گذاشته البته هدگیرش رو هم باید استفاده کنه خلاصه که همه ی شرایط واسه غر زدن و بدقلق شدن سپهر مهیاست و من تموم سعیم رو می کنم که هم کوتاه نیام و هم باهاش درگیر نشم ولی واقعا کلافه شدم دلم دو ساعت تنهایی محض می خواد کسی نباشه بگه مامان مامان مامان

سپهر استاد غرزدنه یعنی اگه رشته ای به نام غر زدن وجود داشت من مطمئنم که این پسر براحتی می تونست استاد این رشته بشه وقتی از خواب پا میشه غر می زنه که من هنوز خوابم میاد و من چقدر بدبختم که به این زودی باید بیدار بشم ....موقع صبحانه خوردن غر می زنه که نون ها سفتن و من نمی تونم بجوام و خوش به حال ستایش که خوابه .....از مدرسه که میاد غر می زنه که این بریس خیلی بده و هی شلوارم روش لیز می خوره و من نمی تونم سر کلاس تمرکز کنم و ...موقع نهار غر می زنه چرا ادم باید غذا بخوره و من از غذا خوردن متنفرم ...موقع مشق نوشتن غر می زنه چقدر زیادن و خوش به حال ستایش که مدرسه نمی ره و موقع کارتون دیدن غر می زنه که اه باز تکراری گذاشت و این چه وضعشه و یا غر می زنه که اه باز پارازیت داره من نمی فهمم که چی شد و ....موقع خواب غر می زنه که من با این پلاک و بریس خوابم نمی بره و من چقدر بدبختم و چرا باید بریس داشته باشم و .... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد