یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

انوش

توی این بنگاه گردی ها و دنبال خونه گشتن با اقای میانسالی اشنا شدیم به نام انوش و کلی سوژه بود واسه من و عروس جان و هم بسیار پرحرف و چرب زبون بود و هم خب خداییش ترکیب اقای انوش موقع صدا زدن یکجوری بود ..خلاصه زنگ تفریحی بود واسه خودش بعد دیروز که دوباره دیدیمش به من میگه واای فکر کنین من چه اشتباهی کردم و فکر کردم شما مامان عروس خانومین و دیشب که عروس خانوم با برادرتون اومده بودن بنگاه من هی احوال شما رو به عنوان مامان می پرسیدم و بعد عروس تون گفتن شما خواهرشوهرشین....هیچی دیگه از دبروز چشم دیدن این انوش خان رو ندارم

نظرات 5 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 ساعت 15:18 http://pichakkk.blogsky.com

وای عاااااالی بود پری
چطوره از این به بعد فامیلش رو مخفف صدا بزنی یه کم دل مون خنک شه

می خندی
ایششش اره موافقم
انو انو انو

مهسا دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 ساعت 23:00

الان انوش زنده است؟!!!!خیلی صبوری دختر

دیگه ندیدمش این انوش خنگ رو ایشششش

تنها سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1396 ساعت 10:02


هیچ جوری نشد نخندم حتی تو این روزها که اصلا حوصله ندارم

همیشه لبت خندون تنهاجانم

کیانا یکشنبه 24 اردیبهشت 1396 ساعت 18:23

وای خیلی باحال بود.....یعنی خونه ای که اقای خنگانوش پیدا کنه دیدن داره والا!!!!!!!!!!!!!

خودمون یک خونه ی خوب پیدا کردیم
دیگه هم سراغ اون انوش نرفتیم

الناز سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1396 ساعت 01:35

چططوری مامان عروسسس

خودم میکشمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد