یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

راننده ی زن

ماشین جدیده رو یادتونه همون که واسه خریدنش همسرجان دهن نمایندگی و ایضا این جانب رو سرویس نمودن .همون ماشین رو چندروز پیش واسه سرویس بردمش نمایندگی مربوطه .حالا شما تصور کن در گاراژ تعمیرگاه به اییییییییین بزرگی , طوری که دوتا ماشبن باهم می تونستن از درش رد بشن .بعد اینجانب وقتی داشتم از در وارد می شدم یکدفعه یک صدای قییییژ شنیدم و دوتا اقا رو دیدم که از ته تعمیرگاه دارن حرکت پروانه می زنن و داد می زنن خانوم خانوم وایسا , دوتایی دویدن طرفم و یکیشون گفت شما پیاده شو خودم ماشبن رو میارم داخل .پیاده شدم و دیدم بعله یک خط خعلی شیک و خوشگل از در جلوی سمت شاگرد تا انتهای در عقب کشیده شده . واقعا نمی دونم چجوری از در به این بزرگی نتونستم عین ادمیزاد رد بشم :( 

مطمینم همه ی اقایون داخل تعمیرگاه گفتن راننده اش زنه دیگه 



مانی همچنان بیمارستان هست و سطح هوشیاریش پایین اومده مامان و دایی بلاتکلیف هستن و نمی دونن ببرنش مشهد خونه ی خودش یا همینجا تهران نگهش دارن و ببرنش خونه ی دایی.منم این مدت به چندتا مرکز که خدمات پرستاری ارائه می دادن تماس گرفتم و شرایط و هزینه هاشون رو پرسبدم.توی مشهد فقط یک مرکز رو پیدا کردم که شرایط ای سی یو رو ایجاد می کرد ولی خیلی گرون تر از تهران می گرفت تقریبا دو برابر 


داداش جان رفت و دلم براش تنگ شده ایندفعه خیلی زود گذشت و هیچی از اومدنش نفهمیدم 


نظرات 3 + ارسال نظر
یه مامان شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 23:19

بخاطر یه قضیه مشابه حساااااااااااابی پکرم

کدومش؟ ماشین یا مانی؟
ایشالله که مشابه مانی نباشه

لیلا شبهای مهتابی یکشنبه 22 فروردین 1395 ساعت 20:51 http://www.yalda4000.blogfa.com

الانا که از مانی میگی خیلی دلم میگیره.... شاید خیلی خیلی بیشتر از بقیه بچه ها که اینجا سر میزنن..... غصه میخورم براش.... هههههههی... روزگار بیوفا

نیلو دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت 20:30

تو عید هر چی نگاه کردم آپ نکردید تا الان دیدم. خیلی ناراحت شدم امیدوارم آرامش مهمون دلهای همگی بشه.

مرسی نیلو جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد