یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

درهم

ستایش چندوقته موقع حرف زدن گیج می زنه یعنی داره باهام حرف می زنه یکدفعه به یک گوشه خیره میشه و ساکت می شه واسه چند ثانیه ِ بعدش یادش نمیاد چی می گفته و می ره سراغ یک کار دیگه البته اگه من بهش بگم داشته چی می گفته یادش میاد و ادامه ی حرفش رو می زنه یا گاهی هم وقتی من دارم باهاش حرف می زنم این اتفاق میوفته . نمی دونم اینو بزارم به حساب بازیگوشیش یا جدی بگیرمش . حالا ایندفعه که بریم  پیش دکتر احسانی واسه چکاپ این موضوع رو بهش می گم 

داداش جان چندوقت  پیش یک بانویی رو توی مشهد دیدن و فعلا که پسندیدن . بهش می گم نمی خوای پاشی بری مشهد و ببینیش و چندبار باهم حرف بزنین می گه وقت ندارم نمی شه اون بیاد اینجا تا باهم بیشتر اشنا بشیم می گم وا !!!!!  اقا می فرمان ایشششش چقدر شما دخترا ناز دارین . بعید می دونم این دایی ممر به راه راست هدایت بشه بیچاره همسر اینده اش والا  

تولد برگزار شد و لباسامون رو خیلی دوست داشتم  

دوباره شروع کردم به رژیم گرفتن .خودازاریه دیگه :))) 

نظرات 8 + ارسال نظر
نینا شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 16:13

ایشالا که چیزی نیست، ولی لطفاً جدی بگیر. از اون علامت‎هاییه که هم می‎تونه هیچی نباشه جز همون بازیگوشی، و هم ممکنه جدی باشه که البته زود هم می‎شه جلوش رو گرفت. :*

مرسی نینا جان
یعنی پیش کی ببرمش ؟ متخصص مغز و اعصاب؟

شقایق شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 17:50

عزیزم این می تونه علائم صرع کوچک باشه که اصلا هم چیز نگران کننده ای نیست و تو اکثر موارد تو دوران بعد از بلوغ خود به خود خوب می شه
اما حتما پیگیری کن که مطمئن بشین چی هست جریان

واقعا؟؟؟؟
پس جدی تر پیگیرش باشم

مریم شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 23:37

سلام مامان عزیز، پریسا جان

خواهر من شیراز زندگی می کنه. فکر کنم مناسب شما نباشه. ولی هر اطلاعات دیگه ای که خواستین، در خدمتم. ببخشید که کمکی این زمینه از دستم بر نمیاد.

مرسی مریم جان

نینا شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 23:50

آره، پریسا جون. مطمئن‌ترین تشخیص رو از پزشک مغز و اعصاب می‌شه گرفت. فقط چون اتفاقاً تو بچه‌های این سنی خیلی وقت‌ها هیچ معنایی نداره و از همون بازیگوشی یا حتی کمبود توجه و تمرکز ممکنه بیاد که هنوز برای تشخیصش زوده، ریسکش اینه که دکتر دعواتون کنه که چرا انقدر مامان وسواسی‌ای هستین. ;)
نمی‎دونم الآن چیزی می‌نویسه یا کارهایی مثل لوحه نوشتن و این چیزها که ما داشتیم انجام می‌ده یا نه. اگه توی این کارهاش نمی‌بینین که جاهایی منقطع شده باشه یا چیزی رو جا انداخته باشه احتمال صرع کوچک خیلی کم می‎شه. یه همون دکتر خودش هم بگین علائم دیگه رو درمیاره اگه لازم دید می‎گه به متخصص هم یه سری بزنین.

ممنونم نینای عزیز
الان لوحه می نویسه و تا الان که مشکلی نداشته فقط موقعی که داریم باهم حرف می زنیم این اتفاق میوفته اونم نه همیشه , گاهی وقتا
ولی حتما با پزشکش درمیان می ذارم

مهشید یکشنبه 11 بهمن 1394 ساعت 10:24

سلام بد به دلت راه نده. از بازیگوشیه. بچه هاب باهوش اینطورین. خیلی درگیر پیدا کردن عیب و ایراد تو خودت و اطرافیانت نباش تا بتونی تو این دنیای پر از مریضیای عجیب و غریب راحت زندگی کنی.
صرع کوچک؟
پناه بر خدا
با اینکه حیطه شغلیم علوم پزشکیه اولین باریه که این اسم رو می شنوم.
راستی طلاهاتون پیدا نشد؟
ما هم تولد دخترمون رو جمعه گرفتیم. خوب بود خدا رو شکر.
تولد ستی هم مبارک

مرسی مهشید عزیزم
البته منم که توی گوگل سرچ می کردم همچین علایمی یک نوع صرع محسوب می شد هرچند بدون نظر پزشک نمی شه چیزی رو تایید کرد ولی تجربه بهم ثابت کرده که حتما پیگیر این چیزای کوچولو و ریز باشم یادم میاد موقع سپهر هم به هرکی می گفتم احساس می کنم بچه ام گاهی قلبش تند می زنه همه می گفتن وا طبیعیه و تو حساسی یا وقتی بعد از درمان عفونت ادراری ستایش بازم دنبال این بودم که مطمین بشم دبگه مشکلی نداره همه بهم وسواسی می گفتن ولی خب بعدا معلوم شد که هردوتاسون مشکل داشتن و چه خوب که زود متوجه شدم البته بوده مواردی که واقعا وسواس من بوده و موردی نبوده ولی من این وسواس رو پیدا کردم والانم تا پیش متخصص مغز و اعصاب نبرمش فکر و خیال ولم نمی کنه
چقدر حرف زدم مرسی که هستی مهشید عزیرم
تولد گل دختر تو هم مبارک باشه پس تو هم دختر بهمن ماهی داری
نه بابا طلاها که اصلن خبری ازشون نیست بعید می دونم دزد دستگیر بشه

تنها یکشنبه 11 بهمن 1394 ساعت 11:09

الهی!!
دختر کوچولوی نازنینم .
حتما پیش متخصص ببرش. ولی به احتمال زیاد همون بازیگوشی دوران کودکیه . خبرش رو بهمون بده عزیزم .

مرسی تنها جون

مامان باران یکشنبه 11 بهمن 1394 ساعت 11:16

سلام
لباستون رو دیدم خیلی خوشگل شده بود و عالی
ایشاله که جشن عروسی و فارغ التحصیلی ستایش جون

مرسی عزیز دلم
همین طور واسه ی باران عزیزم

یه مامان یکشنبه 11 بهمن 1394 ساعت 13:21

عکسای تولد ستیایشو دیدم
خیییییلی قشنگ بود. ست مادر دختری و مدر پسریتون عاااالی بود. ایشالا سالیان سال در کنار هم خوش و خرم باشید. ایشالا که ای خیره شدنشم مشکلی نباشه. توکل به خدا

ممنون مامان مهربون شما لطف داری
ایشالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد