یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

من دیگه حرفی ندارم :)

خانوم معلم توی گروه تلگرامی پیام می زارن: سلا م عصرتون بخیر , لطفا همه ی دخترای گلم فردا حاضر باشن. مبحث مهمی داریم  

اونوقت یکی از مامانا پیام می زاره : یعنی چجوری حاضر باشن؟ 

چرا اینجا ایکون زل زدن به دوربین نداره !! 

سپهر اخرین امتحانشم داد و برگشته خونه و با خوشحالی می گه اخ جون حالا برم عشق و حال کنم می گم والا توی این دوهفته ی اخیر تو دایما در حال عشق و حال بودی می گه اره ولی همراه با عذاب وجدان بود . الان می تونم با خیال راحت و بدون وجدان درد برم عشق و حال !!  

بازم جای شکرش باقیه وجدان درد می گیره  

نظرات 4 + ارسال نظر
elnazzzzzz پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 01:28

اخ منم وجدان درد میگیرم

من هلاک وجدان دردتونم

سارا جمعه 25 دی 1394 ساعت 10:13

سلام سوری خانوم من ازبچگی اگزمای شدیددارم 21سالمه دکترای زیادی رفتم توتبریزولی خوب نشدم آزمایشم دادم چیزخاصی نشون نداده کرمQVهم میزنم قرص آزارام50هم مصرف کردم فایده ای نداشته من چشمام وصورتم درگیرهستش بتامتازون میزنم که اونم اثرموقت داره دیگه خیته شدم ازاین بیماری لعنتی خوب نمیشه شماچطوری خوب شدیدینی چیکارکردیدممنون میشم جواب بدید.

سوری بدو بیا جواب بده
البته سوری خودش وبلاگ داره می تونین یک سر برین وبلاگش و اونجا ازش بپرسین
1eng-diary.mihanblog.com اینم ادرس وبش هست به اسم روزگار یک مهندس

مینا یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 19:42

خخخ ای جانم سپهر

شمیم جمعه 2 بهمن 1394 ساعت 10:32 http://teen15.blogfa.com

یعنی پسرا تو این سن عالی ان :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد